هنوزم مستم! کتاب خواندم! هدیه ام داده بود!
گفت وقتی کتاب را خوانده، بعدش کلی فکر کرده! تا 200 صفحه اول داشتم فکر می کردم نه بابا آدم نباید تحت تاثیر قرار بگیره! ولی بعدش نظرم عوض شد!
من خیلی نه از مباحث دینی سرم میشه و نه حکمت و فلسفه و .... ولی این یکی خیلی عمیق به این چیزا نپرداخته بود!
من نمی دونم گرفتار چیه این کتاب شدم!ولی از مرداد تا حالا تو هیچ کتابی گیر نکرده بودم!
اون قدر گیجم که وقتی با یکی از دوستانم حرف می زدم همه آدمها و اسامی رو قاطی کردم!
زندگی برای او .... نمی دانم حس بد بینی ام نمی خواهد بگذارد همه اش را باور کنم ولی چیزکش که درست است! حتی اگر نرسد به چیزها!
سهروردی عالمی شافعی که معتقد به لزوم ادامه ارتباط انسان با خدا پس از پیامبر خاتم است! ولی آشکارا فاطمیان را انکار می کند! و در پایان به جرم عدم قبول ختمیت و احتمال ایجاد فرقه ای جدید مانند فاطمیان به مرگ محکوم می شود!
و نشستن او در برابر طلوع خورشید و حس اعتلا در برابر نور! و یادآوری آن آیتم طلوع خورشید! شیرینی جذابی داشت و یادآوری خاطراتی شیرین!
و باز سردرگمی در برابر این همه گذر از دنیا! و عشقی که بیشتر رویایی می نماید تا واقعی! و ارتباطاتی که کمتر بشر امروز آن را واقعی میداند! و کرامت!
و بیشتر حیرت از ناشناخته ماندن این همه شگفتی!
دوستی می گفت شما که خیلی با لباس ژنده و موی ژولیده رابطه ات خوب نیست! به طعنه می گفت یا مزاح یادم نیست ولی با همین چیزهایش کنار نیامدم ولی تحریک شدم که تحقیق کنم درباره شخصیت و سیر و عقایدش!
| نوشته شده توسط مجنون در جمعه 86/12/10 و ساعت 10:35 عصر |
دلبرکم چیزی بگو به من که گرم هق هقم()